آيداآيدا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

آیدا

گل گلاب من

سلام گل مامانی یه دونه دردونه ببخشید که خیلی وقته وبلاگتو آپ نکردم اخه خودت میدونی مامانی سرش شلوغه ، کار خونه، کار اداره ،‌آیدا داری ،‌شرمنده که نیومدم تا خاطراتت و بنویسم و اما حالا ،‌حالا که دارم مینویسم با عشق مینویسم پس تو نیز با عشق بخوان..هر زمان که دوست داشتی بخوان..و من نگاهم به آینده ای روشن استتا شاید روزی با دیده ی بیناتر از امروز بازهم بنویسم  دختر نازنینم زندگیت را دوست داشته باش انچنان که شایسته است دیروز رفته بودیم عروسی ،‌عروسی عارف اینقدر خوشحال بودی و رقصیدی تا رسیدیم خوابت برد وقتی به اونا نگاه میکردم گفتم خدایا الان پدر و مادر عروس و داماد چه احساسی دارن که دختر ...
23 شهريور 1390

بازم آیدای گلم مریض شد

سلام به دختر نازنینم به کوچولوی بینهایت خواستنی من صبحبت بخیر گلم امیدوارم امروز بهتر شده باشی اخه عزیزم نمیدونم چرا بازم دو سه روزه تب داری تبت خیلی بالا بود به حدی که دیگه قرص و شربت اونو پایین نیاورد مجبور بدویم با پاشویه و شیاف تبت رو قطع کنیم تا شنبه بشه ببرمت پیش دکترت الهی من دورت بگردم اخه چرا تو این بیست روز دو بار تب کردی مامانو جون میگه اخه داره بازم مثل دفعه قبل مرواردید هاشو در می اره اخه بعد از کلی درد و زحمت چند روزه دخمل دخملی من دو تا مروارید در آورده خلاصه دیروز بردمت دکتر ازت آزمایش خون  گرفتن نمیدونی چه جیغهای بنفشی مییکشیدی و گریه میکردی  الهی من قربون اون اشکات بشم الهی به جای تو از من خون میگرفتن ول...
23 شهريور 1390

کارهای جدید آیدا

سلام به گلاب گلاب عزیز دلم دخترم آنقدر چیزها اطرافمون  اتفاق می افته که نمیدونم از کجا بنویسم مثل اینکه داریم در فیلمی بازی میکنیم و زمان تند تند در حال گذر هست و یا اینکه روزها کوتاه و کوتاهتر میشوند و   این قافله عمر عجب می گذرد ... و من نمیدانم از کدامشان برایت بنویسم مثل خیلی‎های دیگر این روزا خیلی شلوغی میکنی  اخه  راه میری و کلی‌ کارای جالب و جدید میکنی‌ میری تو آشپزخونه و وسایل تمام کمدها و کابینت ها رو میرزی بیرون اون روزی ظرف فلفل رو خالی کردی روز بعد هم لپه ها رو ریخته بودی و باهاشون بازی میکردی اخه بهت میگم نکن   ولی آخه تو که معنی حرفمو متوجه نمی شی. شاید خوب می فهمی و می...
23 شهريور 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آیدا می باشد